وبسایت ایوار - رضا رجب پور: سوررئالیسم مکتبی است که به دنبال کشف ذهن ناخودآگاه انسان بهعنوان روشی برای خلق اثر هنری میگردد. سالوادور دالی، پابلو پیکاسو و مایکل شُوال از مهمترین نقاشان سبک سوررئالیسم هستند.
سوررئالیسم یا فراواقعگرایی چیزی فراتر از یک سبک هنری است؛ بلکه میتوان آن را یک جنبش هنری نامید. برخلاف دیگر مکاتب هنری که از طریق موضوعات بصری، انتخاب رنگها یا تکنیکها توصیف میشوند، تعریف هنر سوررئالیست کمی دشوارتر به نظر میرسد.
هنرمندان سوررئالیست نظیر خوان میرو، سالوادور دالی، پابلو پیکاسو یا مایکل شُوال و بسیاری دیگر، به دنبال کشف ذهن ناخودآگاه بهعنوان شیوهای برای خلق هنر بودند؛ نتیجهی این تلاشها منجر به خلق آثار رؤیایی و گاهی عجیب از طریق روشهای متعدد بود. هستهی اصلی سوررئالیسم بر به تصویر کشیدن عمیقترین افکاری که بهطور خودکار پدیدار میشوند تمرکز دارد. این فرآیند فکری برای خلق هنر «حرکت غیرارادی» نامیده میشود.
سوررئالیسم در طی سالها منجر به خلق کلکسیون شگفتانگیزی از آثار هنری، از چشماندازهای افسانهای و هنر چیدمانهای عجیبوغریب گرفته تا تعاریفی مرموز از انسان و حیوانات، شده است.
سوررئالیسم چیست و چگونه به وجود آمد؟
شاعر فرانسوی، گیوم آپولینر (Guilliame Apollinaire)، اولین کسی بود که واژهی سوررئال را در ارجاع به ایدهی یک واقعیت مستقل که «تحت نفوذ» واقعیت خودآگاه ما قرار دارد، خلق کرد.
اما جنبش سوررئالیست در سال ۱۹۲۴ و زمانی که شاعر فرانسوی، آندره برتون، کتاب خود با نام «بیانیهی سوررئالیسم» را منتشر کرد، پا به جهان گذاشت. کتاب او تحت تأثیر نظریهها و نوشتههایی در مورد ذهن ناخودآگاه از روانشناس مشهور، زیگموند فروید، مطالعات شگرف کارل یونگ و مکتب دادا (Dada) در اوایل قرن بیستم بود.
وقتیکه سوررئالیسم بهعنوان یک مکتب ادبی در آثار نظم و نثر برتون و دیگر شعرا رواج یافت، هنرمندان بصری نظیر جورجیو د کیریکو (Giorgio de Chirico)، پابلو پیکاسو، فرانسیس پیکابیا (Francis Picabia) و مارسل دوشان، سوررئالیسم را پذیرفتند و اثر جدید برتون در سال ۱۹۲۵ با عنوان «انقلاب سوررئالیستی» به رسمیت شناخته شد.
سوررئالیستهای اولیه مرزهای خودآگاهی و عقلانیت را بهمنظور آزادسازی ذهن ناخودآگاه به چالش کشیدند. برتون این گزاره را «واقعیت برتر» مینامد.
جنبهی بنیادی مکتب سوررئالیست، روشی از بیان «حرکت غیرارادی» است که عمل ثبت و نگارش خودکار و سانسورنشدهی افکار و تصاویری که در ذهن یک هنرمند خلق میشوند را در برمیگیرد. آثار سوررئالیستی با تمرکز بر دستیابی به فرآیندهای فکری غیرارادی و تفسیر رؤیاها، محدود به یک سبک یا تکنیک هنری خاص نمیشوند.
در تمام دههی ۱۹۲۰، هنرمندان بصری به دنبال کشف مفاهیم سوررئالیستی در هنر بودند و آزادی کامل خلاقیت را جستوجو میکردند. اولین نمایشگاه سوررئالیسم با عنوان «نقاشی سوررئالیستی» در سال ۱۹۲۵ در گالری پیر (Pierre) در پاریس برگزار شد؛ این نمایشگاه نقش مهمی در شکلگیری جنبهی بصری این جنبش داشت.
اگرچه مکتب سوررئالیست در اروپا با شروع جنگ جهانی دوم دچار پراکندگی شد، اما بسیاری از هنرمندان سوررئالیست به آمریکا مهاجرت کردند و این هنر را در آنجا شکوفا ساختند؛ سوررئالیسم بصری در آمریکا و تحت نفوذ هنرمندان نامدار در سراسر قرن بیستم شکل گرفت.
تکنیکهای هنری در هنر سوررئالیست
ازآنجاییکه تأکید فراوانی بر آزادی خلاقیت وجود دارد، تکنیکهای هنری در آثار هنری سوررئالیست بسیار متعدد هستند. بااینحال، ازآنجاییکه به تصویر کشیدن آثار رؤیایی در هنر سوررئالیست بسیار شایع است، شماری از تکنیکها از سوی نقاشان سوررئالیست بهمنظور کمک به ثبت افکار ذهن ناخودآگاه خلق شدند.
تکنیکهای فروتاژ (فن مالیدن یک مداد نقاشی نرم بر روی یک صفحهی دارای بافت و تار و پود و بر جا گذاشتن آثاری از بافت کاغذ یا بوم) و گِرَتاژ (فن تراشیدن یک سطح نقاشی شده از بوم بهمنظور خلق یک بافت بصری) از روشهایی بودند که یک تصویر مختصر و ناتمام را خلق میکردند و بیننده را به کشف جزئیات پنهان در اثر وامیداشتند.
اما هنرمندان سوررئالیست خود را تنها به یک روش محدود نکردند. مجسمهها، نقاشیها، نقاشی چاپی، نقاشیهای سیاهقلم، آثار ویدئویی و عکاسی و دیگر متدها بخشی از هنر سوررئالیست دههی ۱۹۲۰ بودند و به نفوذ خود بر هنرمندان امروزیِ الهام گرفته از مکتب سوررئالیسم ادامه میدهند.
بسیاری از هنرمندان سبک سوررئالیست نیز اقدام به ترکیب سبکهای مختلف هنری در یک اثر واحد کردهاند؛ آنها در آثار خود به دنبال کشف وجود اشکال قابلشناسایی در کنار تصاویر نامفهوم و سیال برای هدایت ذهن بیننده، بدون فراهم آوردن تفاسیر موجز، هستند.
هدف اصلی هنرمندان سوررئالیست پذیرش حرکت غیرارادی و بیان افکار ناخودآگاه و تخیلات ذهن بود؛ امری که از سوی هر هنرمند به شکلی متفاوت تفسیر میشد.
هنرمندان سوررئالیست قرن بیستم و امروزی
سالوادور دالی یکی از اولین نامهایی است که به هنگام صحبت از هنرمندان سوررئالیست به ذهنها خطور میکند. دالی نیز بهمانند بسیاری از هنرمندان این مکتب، از روشهای مختلفی نظیری نقاشیهای سیاهقلم، نقاشی چاپی و نقاشی برای خلق رؤیاهای خاص و تصاویر توهمآمیز خود استفاده میکرد.
برتون هنر دالی را بهعنوان «یک اثر واپسگرایانه با نهایت افراط در خلقِ فرهنگ مدرن» توصیف میکند و به این موضوع اشاره دارد که سبک هنری رازآلودِ وی بینندگان را به کشف مفاهیم ادبی و مذهبی و سایر موضوعات ترغیب میکند.
دیگر نامِ آشنا که زمانی از سوی برتون بهعنوان «سوررئالیستترین فرد در میان ما» یاد میشد، خوان میرو است. اگرچه میرو خود را یک سوررئالیست نمیداند، اما او بدون شک بسیاری از آثار خود را تحت نفوذ این مکتب خلق کرده است.
میرو به خاطر آثار خلقشدهی خود با استفاده از انواع روشها مشهور بود و نقاشیهای وی از هنر فولکلور منطقهی کاتالان و هنر کودکان الهام میگرفت. او بر استفاده از رنگهای پرطراوت و اشکال نامفهوم بهمنظور تحریک احساسات و شگفتزده کردن مخاطب خود تأکید فراوان داشت.
هنرمند معاصر، مایکل شوال، نشان میدهد که چگونه مکتب سوررئالیسم در دههی ۱۹۲۰، هنر مدرن امروزی را با نقاشیهای تخیلی و پوچانگاری وی تحت تأثیر قرار داده است. نقاشیهایی که منجر به رشد محبوبیت این سبک در اوایل هزارهی سوم شده است. شُوال نیز بهمانند بسیاری از سوررئالیستهای اولیه از موسیقی و شعر برای خلق اشیاء در نقاشیهای مسحورکننده و اغلب استعاری خود استفاده میکند.
شوال میگوید: «پوچانگاری نیز بهمانند دیگر ژانرها، قوانین مختص به خود را دارد. اما این ژانر هر چیزی خارج از قوانین و مرزهای عُرفی را در برمیگیرد. پوچانگاری تلاشی برای درک زندگی ما به شیوهای کامل صحیح است.»
دیگر جلوهی مدرن در هنر سوررئالیست در آثار آناتول کراسنیانسکی (Anatole Krasnyansky) دیده میشود. اگرچه اساساً موفقیت وی به خاطر نقاشیهای شگفتانگیز او از چشماندازهای معماری است، اما کراسنیانسکی پس از تماشای گروه موسیقی راکِ کیس (KISS)، سبک سوررئال را بهبود بخشید.
این تجربهی حیرتانگیز، کراسنیانسکی را بر آن داشت تا احساسات خود را از طریق هنرش همراه با شخصیتهای پوشیده و نامفهوم به تصویر بکشد؛ این سبک یادآور تمرکز بر ثبت خودکار افکاری بود که نقاشیهای سوررئالیستی در دههی ۱۹۲۰ را شکل میدادند.
درحالیکه اشکال کراسنیانسکی در نقاشیهای وی عمده واضح و قابلتشخیص بودند، شخصیتهای نامفهوم «یک چندگانگی از چهرهها» را به نمایش میگذاشتند؛ کراسنیانسکی میگوید این چندگانگی بیانگر چگونگی تطبیق و تغییر انسان در شرایط مختلف است.
درحالیکه هنر سوررئالیست محدود به یک چهارچوب دقیقِ تعیینشده با فهرستی از مشترکات نمیشود، توجه آن بر حرکت غیرارادی و ذهن ناخودآگاهی متمرکز است که هنرمندان اولیهی این سبک در دههی ۱۹۲۰ را ترغیب میکرد و همچنان آثار هنرمندان مدرن امروزی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
سبک هنری سوررئالیست، از اشکال رنگارنگ و انتزاعی در نقاشیهای سیاهقلم میرو گرفته تا نقاشیهای رازآلود و مرکبِ کراسنیانسکی، تخیلات هنردوستان و کلکسیونرهایی از سراسر جهان را به خود جذب میکند.
منبع: parkwestgallery
|